اين تصور كه نيكوكاري بهترين شيوه ي زندگي است و زندگي خويش را صرف نيكي به ديگران كردن٬ بالعكس٬ تو را به بيراهه هاي بسيار خواهد كشاند.
در زندگي انسان٬ مراحلي در جست و جوي دانش وجود دارد. در پايين ترين سطح٬ هرچه شخص تلاش مي كند هيچ ثمري نمي برد و احساس مي كند هم او و هم ديگران ناشي و خام دست هستند. در اين مرحله او هيچ ارزشي ندارد. در مرجله ي بعد او هنوز بي فايده است اما از ناكارامدي خويش آگاه است و مي تواند ناكارامدي ديگران را نيز ببيند. در سطحي بالاتر او مفتون توانايي هاي خويش است و از تحسين ديگران به دل شاد مي شود و از ناتواني دوستان و آشنايان خود اندوهگين مي شود. اين مرد ارزش دارد. در والاترين مرتبه مرد چنان به نظر مي رسد كه گويي هيچ نمي داند. اما مرحله اي متعالي نيز هست كه والاترين آنهاست. در اين مرحله انسان مي داند كه راه حقيقت را ژرفايي بي پايان است و هرگز نمي انديشد كه سلوك او به پايان رسيده است. او به راستي به عدم كفايت خويش واقف است و هيچ گاه در زندگي خويش فكر نمي كند كه موفق شده است. غروري در سر ندارد اما با فروتني طريقت خويش را تا به انتها مي داند. من راه شكست ديگران را نمي دانم تنها مي دانم چگونه مي توانم بر خويش چيره شوم.